برخیز ای زیبای هستی
ای دانه ی نهفته در خاک
ای که در ضمیر جانم
دوری از خار و خاشاک
بشنو نوای دلنواز بلبل
چهچه میزنه از میونه ی گل
پروونه با رنگین کمون بالهاش
بر نقاشی طبیعت می زنه زُل
کبوتر عاشق به دنبال یار خویشه
پرواز می کنه با صد ادا و اطفار
کلاغ می پره به هر سو
از هر کویی میاره اخبار
ابرهای بهاری با وزش باد
پر می کشند در آسمون آبی
می سازند پرندگان خوشبخت
رو بالش ابر، محل خوابی
برخیز عشق من
تو که غرق سرابی
حالا تنها موندی و
برایم بی قراری
چی می شد مثل گلای بهاری
تو هم از خاک سر در آری
عطر گلای عشقو
به عاشقت بیاری